هجوم ناجوانمردانه ثانیه ها
در هجوم ناجوانمردانه ثانیه ها چشم انتظار آمدنت بودم ؛
خیال میکردم؛
قلبم ؛استخوان ها ُ و بند بند وجودم را
به صلیب میکشد
اگر عشق با تو طلوع نکند؛
اما این بار قصه فرق میکند
من فرهاد نیستم که تیشه به ریشه ام بزنم ؛ مجنون نیستیم که از غم لیلی بیابانگرد شوم ؛
به جرم نبودنت خاطراتت را دار میزنم! فقط همین
رضاشریعتی